«به گزارش خبرگزاری حوزه، در ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، «حوزهنیوز» متنهای روضه این بانوی بزرگوار را برای استفاده مبلغان و علاقهمندان منتشر خواهد شد.
السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ
گُل بر من و جوانی من گریه میکند بلبل به همزبانی من گریه میکند
من گریه مخفیانه نمودم، ولی علی بر گریه نهانی من گریه میکند
به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش ببین حال پرستارو مپرس احوال بیمارش
_یکی از وداع های سخت وداع امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س)، روزای آخر چه طور بهم نگاه میکردن نمیدونیم!
من از بهر علی گریان علی از بهر من گریان به نوبت زینب غمدیده دلداری دهد ما را
_براتون بگم حال فاطمه(س) این روزا چگونه است؟ امام صادق علیهالسلام میفرماید: مادر ما در بستر افتاده، دیگه نتونست بلند شه، یه دستمال پیغمبر(ص) به مادر ما زهرا(س) داده بود، مادر ما انقدر گریه میکرد که از شدت گریه سر درد شدید میگرفت، و به سر میبست.
دستمالی که پدر داد به سر بستم تا ریشههای گرهاش پوشش رخسار شود
ریشه های دستمال مانع بشه که امیرالمؤمنین صورت همسرش رو نبینه، بچهها هم نبینن که صورت مادر کبود شده.
امشب روضه رو از زبان امام صادق(ع) بگیم.
امام صادق(ع) برای مادرشون فاطمه(س) اینطور روضه میخوندند:
«ما زالَتْ بَعْدَ أَبِیها صلّیاللهعلیهوآله مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ» همیشه بعد از پدر، مادر ما دستمالی بر سر میبست
«ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ باکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ» روز به روز مادر ما ضعیفتر میشد
«یُغْشَی عَلَیْها ساعَةً بَعْدَ ساعَة» لحظهبهلحظه مادر ما از حال میرفت.
بیخود نبود که روزای آخر حسرت بغل کردن حسین(ع) و زینب(س) به دل خانوم موند و گفت:
از درد شانه، شانه نشد موی دخترم زینب به ناتوانی من گریه میکند
دیگر حسین را نتوانم به برگرفت این گل به باغبانی من گریه میکند
_یه چنین حسرتی هم برای نازدانه اباعبدالله باقی موند، اومد پای نیزهای که سر بابا رو قراردادن، گفت: بابا حیف که قدم کوتاهه دستم نمیرسه، اما خیلی دلم تنگ شده یه بار دیگه ببوسمت، یه وقت دیدن نیزه خم شد این سر بریده اومد مقابل بنتالحسین حضرت رقیه (س) قرار گرفت.
برحنجرت چه رفته که اینگونه پرپری ای نیزهدار بَد، پدرم را کجا بری؟
آخر مگر که نیزهنشینی روا به توست؟ اینجا چرا حَواس همه سنگها به توست
از بس که سنگ، چشم تو را بوسه بسته است شاید ندیده چشم تو دست شکستهام










نظر شما